اصول:
1: اصل تمایز علوم انسانی ولائی از علوم انسانی اسلامی و غیر اسلامی براساس پارادایم فلسفی و معارف و علوم ولائیه آن[1]
2: اصل عدم امکان اسلامیسازی علوم انسانی از منظر تفهمی و نوکانتی[2]
۴,۰۰۰ تومان
اصول:
۱: اصل تمایز علوم انسانی ولائی از علوم انسانی اسلامی و غیر اسلامی براساس پارادایم فلسفی و معارف و علوم ولائیه آن[۱]
۲: اصل عدم امکان اسلامیسازی علوم انسانی از منظر تفهمی و نوکانتی[۲]
۳: اصل ضرورت ابتناء جایگاه پارادایمی اسلامِ ولائی در رویکردهای پسامدرن نسبت به علم[۳]
۴: اصل تاریخیبودن هویت اسلامی علوم در سنت حکمت اسلامی[۴]
۵: اصل چندوجهی بودن بحث از ولائی بودن علم[۵]
۶: اصل جایگاه علوم انسانی ولائی به عنوان لایه بالادستی و جهتدهنده به سایر علوم[۶]
۷: اصل نقش تمدنساز علوم انسانی ولائی فراتر از نقش نظری و مشاورهای[۷]
[۱]. در نگاه حکمت ولائیه، علوم انسانی میتواند ولائی یا غیر ولائی خوانده شود، چرا که این علوم، تحت تأثیر مبانی علوم و معارف ولائیه از یک سو و یا معنای فلسفی از سوی دیگر باشند که وصف دینی و ولائی یا غیردینی و غیر ولائی علوم را رقم زند.
[۲]. اگرچه برخی معتقدند که مطابق دیدگاههای نوکانتی و تفهمی، اگر موضوع علوم انسانی «مسلمانان» باشند، آنگاه علوم انسانی اسلامی تحقق یافته است، چرا که موضوع، یکی از وجوه تمایز این علوم به حساب میآید، درحالیکه موضوع علوم انسانی انسانِ کامل یا همان أهلالبیت و یاران خاص و جامعۀ خاص تحت تأثیر آنان و نه صرف انسانهای با نام مسلمان.
[۳]. در نگاه پسامدرن، اسلامِ ولائی بهمثابه یک نظام اعتقادی و فرهنگی، حتماً دارای نقش پارادایم علمی را دارد، و از این جهت موجب شکلگیری نوعی خاص از علوم انسانی میباشد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.